رغبت و امید
بحث ما در مورد رغبت بود. رغبت یعنی امید. امید ریشۀ تمام خوبیها است. رغبت از امید بالاتر است. امید وقتی است که انسان آب را نمیبیند، تشنه است و دارد میمیرد از تشنگی، میگردد دنبال آب. امید دارد. میگردد دنبال آب. ولی رغبت بالاتر است. یعنی چشمه را دارد از راه دور میبیند. گاهی انسان میرود در بیابان یا سرِ کوه. میخواهد به کوه برسد، سرِ کوه را میبیند، با شوق میرود بالا که زودتر برسد. آن شوق و رغبت برای وقتی است که دارد ابتدای قلۀ کوتاه را میبیند. ولی امید برای وقتی است که پایینِ کوه است و اصلاً سرِ کوه را نمیبیند. میرود به امید اینکه برسد. رغبت خیلی بالاتر است. یقین با ما هست. توجه به دنیا نمیگذارد ببینیم. خورشید حقیقت همهجا را پر کرده. قول عرفا همهاش از روایات است. سید علی آقای قاضی میگفت روزی یکی از این مناجاتهای خمس عشر را بخوانید. خیلی عالی است. امام صادق( علیه السلام ) فرمودند: یک ساعت از زندگیتان را برای مناجات بگذارید. «فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّه»[1]. مناجات یعنی حرف درِ گوشی. خودت باشی و خدای خودت. کیست که با خدا مناجات نداشته باشد. منتها بعضی از بیسر و پاها مثل من کم است. بعضیها مثل امام زین العابدین( علیه السلام ) ماه رجب، شعبان و ماه مبارک رمضان همه را میرود اعتکاف در کنار خانۀ خدا. چه عظمت و عشقی داشتند. ما یک ذرهای هستیم که باید سعی کنیم مثل آنها بشویم. در باب مصباح الشریعه هست کلام امام صادق( علیه السلام ) که میفرمایند: «نَجْوَي الْعَارِفينَ تَدُورُ عَلَي ثَلَاثَة»؛ نجوای عرفا سه تا رکن دارد. حالا اگر خواستید رجوع کنید.
هزار منزل
داشتیم مناجات الراغبین را میخواندیم. گفتیم رغبت سه درجه دارد. هر درجهاش سه درجه دارد که میشود نُه درجه. یکی هم خودش که میشود دَه درجه. هر کدام از مقامات العرفا صد منزل است. هر کدام ده تا منزل، میشود هزار تا منزل. که إنشاءالله به امید خدا چیزی نیست، یک میلیارد سال با هم برویم میرسیم به انتهایش! مشکلی نیست. خدا میبَرَد. خالۀ ما یک ضرب المثلی میزد میگفت: کار را دست میکند، چشم میترسد. عجب چیزی است. بیمرام است. بیمعرفت است. چشم میترسد. خدا دارد میبرد ما را. یک نفر رفت محضر امام صادق( علیه السلام ) آقا فرمودند: حال و روزت چطور است؟ شروع کرد به ناراحتی و گفت سخت است و … آقا فرمود مگر تو داری اینها را بزرگ میکنی؟ خدا دارد میرساند. روزی را خدا میرساند. ما فکر کردیم خودمان کار میکنیم. چه زمانی خودمان کار کردیم؟ خدا بلندمان میکند. خدا نَفَس میدهد. خدا میآورد. خدا میبرد. همهچیز از خداست. داد و بیدادش را ما میکنیم. کار را دست میکند، چشم میترسد. کار را خدا میکند. چند تا ذکر است حقیر در این دستورالعمل عرض کردم، بعد از نماز صبح و عشاء انسان انجام دهد خیلی خوب است. یکی این است؛ «بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحیم لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ إلّا بِاللّهِ العَلیِّ العَظیم». خیلی ذکر عالیای است. امام حسین( علیه السلام ) موقع شهادتشان دائم این ذکر را میگفتند.
فقراتی از مناجات الراغبین
«إِنْ كَانَ قَلَّ زَادِي فِي الْمَسِيرِ إِلَيْك»[2]. توشهام کم است. خدایا توشهام اگر کم است، «فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنِّى بِالتَّوَكُّلِ عَلَيْك»؛ به تو حُسن ظن دارم. توکل میکنم. این برای رجاء است. «وَ إِنْ كانَ جُرْمِى قَدْ أَخافَنِى مِنْ عُقُوبَتِك»؛ جُرم و گناهانم من را میترساند از عقوبت تو. ولی «فَإِنَّ رَجائِى قَدْ أَشْعَرَنِى بِالْأَمْنِ مِنْ نِقْمَتِك»؛ امید، من را در امان نگاه میدارد از غضبت. من امید دارم به رحمتت. کمکم میرود بالا. میرساندش به رغبت. بعد میرساندش به یقین. راه ما هم همین است. این دنیا پست است. این دنیا کثیف است. نباید تکیه کرد به آن. به چه کسی وفا کرده که من و شما دومی باشیم؟ خوش به حال آنهایی که سبکبال بودند و رفتند و الان هم سبکبال هستند. شهدا را ببینید چقدر زیبا پرواز کردند. امام( رحمة الله علیه ) را ببینید چقدر زیبا زندگی کرد. علامه حسن زاده چقدر زیبا زندگی کرد.
راه خدا عشق است
ما فکر میکنیم راه خدا سخت است. امیرالمؤمنین( علیه السلام ) میفرمایند: راه شما سخت است. راه خدا عشق است. امیرالمؤمنین( علیه السلام ) میفرمایند: من تعجب میکنم شما چگونه میروید در این دنیا؟ واقعاً دنیایِ کثیف، سخت است. «اَلْقَلبُ ثَلاثَهُ اَنْوَاع»[3]؛ قلب سه نوع است. «الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیَا لَهُ الشِّدَّهُ وَ الْبَلاء»؛ قلبی که مشغول به دنیا است، دائم سختی میکشد. سختیهای ما مال مشغول شدن به دنیا است. دنیا لجن است. پا گیر میکند. امام را ببینید اصلاً کَکش هم میگزید؟ حاج قاسم را ببینید چقدر سبکبال بود. حاج قاسم را گاهی نشان میداد در تلویزیون. ما هم توفیق داشتیم چند جلسهای دیدیمش و زیارتش کردیم و سخنرانیاش را شرکت کرده بودیم. قم همۀ علماء را دعوت کرده بودند. یک کنگرۀ بزرگداشتی بود که ما رفتیم قم. آنجا سردار حاج قاسم سلیمانی آمد. ببینید چه مقامی داشت. تمام علماء از همۀ شهرها آمده بودند در مقابل پایش بلند شدند. برایش شعار دادند. وقتی انسان خدایی و الهی بشود چه میشود.
قدر همدیگر را بدانیم
دنیا انسان را ذلیل میکند. ما وقتی ذلیل میشویم میگوییم پدر و مادرم اینطور کردند. همسرم من را ذلیل کرد. نه بابا اینها حرف است. عملِ خودم است. به خدا قسم عملِ خودمان است. میگوید این داماد ما انسان بدی است. عروس ما انسان بدی است. چه کسی گفته بد است؟ هم عروست خوب است. هم دخترت خوب است. هم دامادت خوب است. هم خودت خوبی. شماها گُل هستید. قدر خودتان را بدانید. شما محب امیرالمؤمنین( علیه السلام ) هستید. محب امیرالمومنین موقع مرگ تمام 124 هزار پیغمبر میآیند به دیدن او. چهارده معصوم( علیهم السلام ) میآیند به زیارتش. محب حضرت علی کم نیست. «أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ، مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ تَائِباً»[4]. قدر همدیگر را بدانیم. ولی مشکلات اگر هست، ذلت اگر هست، سختی اگر هست، مال خودمان است. پایمان در لجن گیر کرده.
معلقات عرش
معلقات عرش را یک سال امتحان کنید. بعد از هر وعده نماز، یک بار معلقات عرش را بخوانید. ضد ضربه میشوید. یکی از آثارش این است که هیچ مکروهی به شما نمیرسد. اسم اعظم خدا در شما تجلی میکند، ضد ضربه میشوید. راحت هستید. نه اینکه سختی نمیرسد ولی شما میشوید اسم اعظم. شما راحت میشوید. یک نفر مثلاً از مرگ فرار میکند، میترسد که دستش زخم بشود. ولی یک نفر مثل شهدا تکه تکه هم که میشوند کِیف میکنند. عشق میکنند. میخندند. لبخند میزنند. این بهخاطر این است که اسم اعظم که آمد همهچیز برای انسان- وجود مقدس ابی عبد الله الحسین( علیه السلام ) وقتی حضرت علی اصغر را روی دست گرفت بعد وقتی آن نانجیب با تیر سه شعبه زد گلوی علی اصغر را پاره کرد آقا دست گرفت زیر خون علی اصغر، بعد میپاشید به آسمان و میفرمود: اين مصيبت بر من آسان است، چرا كه در مقابل خداست[5]. یعنی شهادت شش ماههاش برایش آسان بود. چرا؟ چون عشق خدا که بیاید همهچیز آسان میشود. اسم اعظم که بیاید همهچیز آسان میشود. معلقات عرش یکی از خصوصیاتش این است اگر کسی داشته باشد شیطان به او نزدیک نمیشود. یکی از خصوصیاتش این است که حافظ قرآن میشود. یعنی قرآن را راحت حفظ میکند. یکی از خصوصیاتش این است خداوند روزی هفتاد تا نظر رحمت میکند به او. چقدر عالی است. روزی هفتاد نظر رحمت میکند. در هر نظر رحمت هفتاد حاجت او را مستجاب میکند. نگویید پس چرا ما نمیبینیم. کدامش را انجام دادید؟ کدام دستورالعملها را ما انجام دادیم؟ ما ضعیف عمل میکنیم. تعارف نداریم. تنبل هستیم. البته شما گُل هستید. من امثال خودم را عرض میکنم. خب باید یک مقدار قویتر کار کنیم. کار سخت است. البته از یک جهت راحت است. از یک جهت سخت است.
چله / نوکری
عرفا میگویند شما چله که میگیرید اگر یک شب اگر انجام ندهید دوباره باید از نو بگیرید. هر عملی را میگویند باید یک سال ترک نکنید. تازه کمِ کمش. لذا ضعیف هستیم. پس نگو تقصیر خدا است. میگوید کو؟ کو ندارد. تقصیر خودمان است. خودت بلند شو. «تو خود حجاب خودی از میان برخیز». «گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست». خودت را درست کن. راه خودت را درست کن. حالا اگر نداری، بگو ندارم. وقتی آب نیست باید تیمم کرد. تیمم یعنی خاک. خاک شو. بگو خدایا من ندارم. مثل امیرالمؤمنین( علیه السلام ) بگو: «إلهي أنا الفَقيرُ في غِنايَ فَكَيفَ لاأكونُ فَقيراً في فَقري»[6]. خدایا من ثروت هم داشته باشم بد بخت و بیچاره هستم. کدام ثروت. حالا که ثروت هم ندارم. هرچه هست برای خودت است. فقیر هستم. ندارم. محی الدین میگوید به من بگویید عَبدُهُ؛ عبدِ او. ما حالا میخواهیم به ما بگویند مثلاً آقای دکتر فلانی، مرجع عظیم تقلید و فلان. ولی او میگوید به من بگویید عَبدُهُ. مُهرِ آقای بهجت را دید که چقدر قشنگ است. العبد؛ نوکر. بعضی از پزشکها رفته بودند نماز جمعه مقام معظم رهبریK بعد رهبری آنجا فرموده بود: ما نوکر مردم هستیم و شما نوکر مردم هستید. به اینها برخورده بود! بر خوردن ندارد. نوکری عشق است. نوکری کِیف دارد. «سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم»[7]
فناء و بقاء / جامعۀ کبیره
فناء و بقاء که در عرفان هست. بعضیها فکر میکنند فناء و بقاء چی هست. چیزی نیست. اگر همیشه یاد خدا باشی، خب معلوم است خورشید حقیقت را که ببینی همهجا خدا است. خب معلوم است که خدا همهجا هست. دنیا چیست؟ دنیا یک چیز پست است. همۀ دنیا در مقابل خدا یک ذره است؛ یک پشه است. فناء یعنی همهجا خدا را میبینی. حالا فناء یعنی چه؟ فناء یعنی همۀ کارهایت را برای خدا انجام بدهی و برای دیگران. نوکری کنی. عبد بشوی. کاری ندارد. حاج قاسم سلیمانی مقام فناء داشت. شبش برای خدا بود. روزش برای خدا بود. نَفَسَش برای خدا بود. فقرش برای خدا بود. ثروتش برای خدا بود. زندگیاش برای خدا بود. زن و بچهاش برای خدا بود. همین میشود فناء و بقاء. بعضیها فکر میکنند فناء و بقاء چیست. خب همین است. زیارت جامعۀ کبیره معجزه است. من اول به خودم بعد به شما سروران عزیز عرض میکنم که زیارت جامعۀ کبیره را بخوانید. خیلی معجزه است. تمام علوم، تمام عرفان، تمام اخلاق، تمام معنویت در زیارت جامعۀ کبیره است. باور کنید معجزه است. میگوید «وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ، وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ، وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَة»[8]. همین فناء و بقاء برای زیارت جامعه است. بعضیها فکر میکنند عرفا از آسمان خودشان درست میکنند! نه بابا. عرفا هرچه میگویند از قرآن است. روایات و قرآن. قرآن هم که بلد هستید. «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَان، وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَام»[9]. این هم آیۀ قرآنش. بعضیها فکر میکنند فناء و بقاء را عُرَفا از خودشان میسازند. نه بابا. هرچه میگویند یا از قرآن است یا روایت است.
قانون علیت
حقیر حدود بیست سال است بدایه، نهایه و فلسفه میگویم. مسائل اصلی و امهاتش آیات قرآن است. روایات و آیات. قانون علیت تمام قرآن در آن موج میزند. «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»[10]. از قانون علیت و معلولیت دارد استفاده میکند. میگوید اگر چند تا خدا بخواهد باشد، هر کدام تصمیمات جدایی میگیرند. هر کدام در کار هم دخالت میکنند سبب ناهماهنگی میشود. این باعث میشود که دنیا فاسد شود. این همان قانون علیت است. خدا دارد قیاس میچیند. خدا از قانون علیت دارد استفاده میکند. آیت الله جوادی املی را خدا حفظش کند. عالم بینظیری است. تمام آیات قرآن را بر اساس قیاس میچیند. چقدر خوب هم هست. «أَبَیَ اللّهُ أَنْ یُجْرِیَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها»[11]. این قانون علیت است. «ألواحِدُ لا یَصْدُرُ مِنْهُ الّا الواحِد». این قانون مشهور در فلسفه و عرفان است. خب این برای قرآن است دیگر. «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَة»[12]. حالا مدام بیا به سر خودت بزن بگو من فلسفه را قبول ندارم! خب نداشته باش! خب قرآن دارد میگوید. قرآن دارد میگوید. «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَة»؛ امر خدا یکی است. «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه»[13]. در روایت هم میفرماید: «أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذى إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیاء»[14]. پس اینها همه در قرآن است.
بلا و سختی / جمع دین و دنیا
مشکلات ما مال خودمان است. امام صادق( علیه السلام ) میفرمایند: « الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیَا لَهُ الشِّدَّهُ وَ الْبَلاء». اینکه میبینید سختی میآید مال مشغول به دنیا شدن خودم است. از خودم است. دعوا ندارد. بگو ببخش. خدایا نوکرت هستم. داد و بیداد ندارد. چرا سر خدا داد میکشی. تو بدی و گناهش را انجام میدهی. تقصیرش را گردن خدا میگذاری! خب نکن. راهت را خدایی کن. راحت را الهی کن. نماز جماعت داشته باش. نماز جمعه داشته باش. عبادت داشته باش. راه خودت را با خدا مستحکم کن. هیئتت را داشته باش. بالاخره دستورات شرعی را قوی کن. کارها درست میشود. باور کنید بلا و سختیها بهتر بوده برای ما. من نمیگویم طالب بلا باشیم. شما إنشاءالله اهلش هستید ولی امثال من نیستیم. این دعا خیلی دعای خوبی است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِيَةَ وَ الْمُعَافَاةَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»[15]. ما این را بیشتر دوست داریم. اهل بلا نیستیم. ما بیشتر اهل عافیت و معافات و عفو هستیم. خلاصه این بهتر است برای ما. ما طالب این هستیم. ولی حالا بلا و سختی نمیشود که نباشد. یک نفر داشت دعا میکرد میگفت خدایا بلا را از من بردار. آقا فرمود مگر میشود؟ مگر شما کسی را پیدا میکنید که بلا نداشته باشد؟ فرمود: خدا نمیشود بلا را خدا بردارد ولی دعا کن خدایا من را یک آزمایشی کن، یک بلایی بده که تحملش را داشته باشم. در روایت میفرماید مردم دنبال راحتی در دنیا میگردند ولی در دنیا که نمیشود راحتی پیدا کرد. راحتی در آخرت است. إنشاءالله با هم برویم محضر امیرالمؤمنین( علیه السلام ) در بهشت. ما را هم به برکت شما إنشاءالله دستمان را بگیرند. آنجا راحتی است. « وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی». اینکه مشغول آخرت است بهشت را به او می دهند. این خوب است. «وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیَا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی»؛ همه چیز به تو میدهند. امام هم دنیا داشت، هم آخرت داشت، هم خدا را داشت. چون رفت به طرف خدا. همهچیز داشت. کسی که برود دنبال خدا همهچیز دارد.
اعتماد به خدا
«وَ إِنْ كانَ ذَنْبِى قَدْ عَرَضَنِى لِعِقابِك»[16]؛ اگر گناه من، مرا در معرض عقاب تو قرار داده، «فَقَدْ آذَنَنِى حُسْنُ ثِقَتِى بِثَوابِك»[17]؛ خدایا اینکه به تو اعتماد دارم این دارد به من اعلام میکند که تو من را عذاب نمیکنی. تو من را میبری بهشت. اعتماد دارم به تو. ببینید رغبت چقدر خوب است. این رغبت است. در سختیها ناراحت نشوید. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا»[18]. سختیها خوب است. راحتی هم آمد شکر. سختی هم آمد شکر. مدام بگو شکر. مثل اهلبیت( علیهم السلام ). «یکی درد و یکی درمان پسندد / یکی وصل یکی هجران پسندد / من از درمان و درد و وصل و هجران / پسندم آنچه را جانان پسندد»[19]. بگو خدایا هرچه خودت بدهی عشق است. عشق است اباالفضل. «وَ إِنْ أَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْداد»[20]. ببینید چه معجزهای است این مناجات. فدای امام زین العابدین( علیه السلام ). غفلت من را خواب کرده از اینکه آمادگی داشته باشم برای دیدارت. میگوید اگر غفلتِ من سبب شده که دیگر آماده نشدم برای دیدارت- چرا غافل بشویم؟ خودمان را بیدار کنیم. یاد بگیریم از آنهایی که بیدار هستند. از سید علی آقای قاضیها یاد بگیریم. از آیت الله نخودکیها یاد بگیریم.
آیت الله نخودکی و دیدار امامزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
آیت الله بروجردی خیلی مقام داشته. ریاست عامه داشته. مثل امام و حضرت آقا که ریاست عامه داشتند و دارند. ایشان هم ریاست عامه داشته. یک مرجع معمولی نبوده. ایشان میرود خدمت آیت الله نخودکی اصفهانی میگوید تو چه کار کردی که من مرجع میآیم در پای سخنرانیات مینشینم، مردم میآیند و همه هم استفاده میکنند. گفت تو چه کار کردی که من آیت الله بروجردی، علما، دانشگاهیها، روشنفکرها، و همۀ مردم میآیند پای منبرت. تو چه کار کردی؟ میگوید هیچی. اول نمیگوید. بعد بالاخره مجبور میشود در اثر اصرار آیت الله بروجردی میگوید من یکبار رفته بودم سامرا. بعد روی فرش امام حسن عسکری و امام هادی( علیهم السلام ) نشسته بودم. به خدامِ آنجا پولی دادم گفتم امشب در را ببندید به روی من و من اینجا بمانم. آنها هم قبول کردند. شب تا صبح در حرم امامین عسکریین( علیهم السلام ). سحر بود که نشستم روی فرش. امامزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) را قسم دادم. گفتم این فرشی که من نشستهام روی آن فرش پدر شما است. مهمان پدر شما هستم. مهمان جد شما هستم. قَسَمَت میدهم به برکت این فرشی که الان نشستهام روی آن بیا من حاجت دارم. بیا حاجت من را بده. میگوید یک مقدار گذشت بعد دیدم خورشید جمال آقا امامزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) طلوع کرد. آقا از درهای بسته تشریف آوردند داخل. من بلند شدم. چه عظمتی. چه جلال و جبروتی. معلوم است دیگر که امامزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) چه جلال و جبروتی دارد. میگوید بلند شدم همینطوری در مقابلشان میلرزیدم. اینجور که یادم است. بعد آقا بعد از عرض ادب و سلام و اینها آقا فرمودند که حاجتت چیست؟ گفتم آقا من نوکر شما هستم. فقط خودت را میخواهم. چیز دیگری نمیخواهم. سلامتی شما را میخواهم. فرج شما را میخواهم. آقا بار دوم پرسید خیلی خب حالا حاجتت را بگو چیست؟ باز میگوید نه آقا من سلامتی شما را میخواهم. باز بار سوم. خلاصه باز میگوید سلامتی. بعد حضرت میگوید حالا که تو چیزی نمیخواهی من به تو میدهم. من به تو علم میدهم. معارف و علوم میدهم. آقای نخودکی میگوید آن لطفی که امامزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) کرد من اینگونه شدم. لذا آیت الله نخودکیها را ببینیم و سعی کنیم پشت سر اینها حرکت کنیم. این افراد را ببینیم. آقای بروجردیها، علامه حسن زادهها، حاج قاسم سلیمانیها، شهید محسن حججیها. اینها را ببینیم. غفلت را از خودمان دور کنیم. آمادۀ دیدار شویم. آمادۀ دیدار حبیب شویم. نَفَسمان آنها بشوند. امیرالمؤمنین( علیه السلام ) میفرمایند: اگر توانستی کاری کنی نَفَست بشود الله، بکن. اگر توانستی کاری کنی که فکرت بشود الله، بکن. اگر توانستی کاری کنی که قلبت بشود مسکن الله و محل تجلی الله، بکن. همۀ هستیات بشود الله.
نعمات الهی/ نظام و رهبری
«وَ إِنْ أَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدادِ لِلِقائِكَ، فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِكَ وَآلائِك»[21]. درست است که غافل هستم، درست است که حواسم نیست، ولی بالاخره معرفت دارم به اینکه شما همۀ دنیا را پر کردی از نعمت. ما نعمت خدا را نمیبینیم. تمام عالم نعمت خدا است برای من و شما. عجیب است که انسان مثلاً میگوید فلان عالِم را رقیب خودش میبیند. نه اینطور نیست. اینکه آقای حسنزاده به جایی رسید عشق است. به نفع من است. ببینید چقدر فرق است. آقای حسنزاده میگوید هر جا من در آسمان رفتم جای پای مقام معظم رهبریK را دیدم. ببینید چه عالمی است. آنوقت آن طرف یک عالِمی میرود در فرانسه میگوید در حوزههای علمیه همه فاسد هستند! خب تو که همه چیزت را از دست دادی. این نظام هستی ما است. این نظام مبدأ نظام حکومت جهانی امامزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) است. باید عاشقش باشیم. تمام هستیمان را باید برایش بدهیم. تمام سلولهای وجود و تار و پود وجودمان باید فدای این نظام بشویم. حیف نیست انسان اینها را را از دست بدهد؟ این عشقی که خدا به ما داده حیف نیست از دست بدهیم؟ بعضیها بیسلیقه هستند. مثلاً دوست دارد برود سوییس، اتریش، سوئد. آنها خودشان را ببینید چه روزگاری دارند. جز فساد، جز فحشا، جز منکرات، جز مال مردم خوردن.
سه نفر، یازده میلیون!
آمریکا الان از کجا به اینجا رسیده. همهاش جنایت. یک مطلبی میخواندم. عکس سه رئیس جمهور آمریکا را انداخته بود. اوباما، بوش، و ترامپ. بعد نوشته بود این سه نفر، یازده میلیون مسلمان را شهید کردند! آن وقت به ما میگویند تروریست. این آمریکا خوب است؟ این خواستن دارد که انسان برود در همچین خون نجسی. اینها اموالشان نجس نیست؟ کجا میخواهی بروی. میخواهی بروی اروپا که چه بشوی. مگر مال حرام خوردن دارد. خون است. لجن است. آتش است. جهنم است. جهنم بودنشان معلوم است دیگر. شما الان حاج قاسم سلیمانی را با آنها مقایسه کنید. تمام فرشتهها لُنگ میاندازند جلوی حاج قاسم. چه عظمت و نورانیتی دارد. خیلی خدا خیلی به ما نعمت داده. امام جواد( علیه السلام ) چه عظمتی دارد. مینشست در دروازۀ شهر. هر کسی میآمد به او بخشش میکرد. من و شما الان یک فقیر را ببینیم راهمان را کج میکنیم که نگوید بده. من خودم که اینطور هستم. شما گُل هستید. من خودم را میگویم. سختمان است. یکدفعه عطا کنیم، بار دوم سختمان است. بار دوم را بدهیم، بار سوم سختمان است. ولی آقا مینشست دم دروازۀ شهر هر کسی میآمد، چیزی عطا میکرد. این مال بخشش دنیایی.
سورۀ توحید
«أَسْأَلُكَ بِسُبُحاتِ وَجْهِك»[22]؛ من از تو تجلیات اسماء و صفاتت را میخواهم. معجزه است. راه بشر همین است. فطرت ما این است. «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا »[23]. لذا تمام سورههای قرآن مکروه است که انسان فقط آن سورهها را در شبانهروز بخواند. تنها سورهای که کراهت ندارد انسان مدام بخواند سورۀ توحید است. معجزه است. مکروه است که انسان در 24 ساعت در نمازهای واجب نخواند. جمعی با امیرالمؤمنین( علیه السلام ) به یکی از غزوات رفته بودند. پیغمبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) از اصحاب پرسیدند که امیرالمؤمنین( علیه السلام ) چطور فرمانده ای بود؟ همه گفتند آقا خیلی خوب بود، فقط نمیدانیم چرا مدام در نمازهایش قل هو الله میخواند! بعد حضرت سؤال کردند که علی جان چرا فقط قل هو الله میخوانی؟ آقا فرمودند: من عاشق خدا هستم. قل هو الله شناسنامۀ خدا است. در روایت دارد اگر کسی مریض شود برای شفا و سلامتی خودش سورۀ قل هو الله نخواند جفا کرده. خیلی سورۀ عجیبی است. در روایت دارد اگر ده تا قل هو الله وقت خواب بخوانید خدا عذاب را از کل محله بر میدارد. در روایت دارد اگر موقع خواب صد تا قل هو الله بخوانید خدا عذاب را اگر بخواهد نازل بشود از کل شهر بر میدارد.
توسل
عظمت ظاهری امام جواد( علیه السلام ) عرض شد. دربارۀ عظمت باطنی او هم اینکه آن عارف میگوید میخواستم بروم حج بعد آقا را در راه دیدم. آقا چهار، پنج سالش بود. آقا فرمودند: فلانی میخواهی بروی حج آیا خدا را شناختی؟ گفت نه، من چه میدانم خدا کیست! فرمودند: پس برای چه میخواهی بروی حج؟! اول معرفت. او را برگرداند. میگوید یک سال رفتم از این گرفتم، از آن درس گرفتم برای معرفت. بعد برگشتم باز دوباره آقا را دیدم. آقا فرمودند: صاحبخانه را شناختی؟ گفت نه آقا من چه میدانم صاحبخانه کیست! دوباره برگشت. بار سوم وقتی معرفت پیدا کرد به امام زمانش، معرفت پیدا کرد به خدا، آقا دستش را گرفت گفت حالا میخواهی بروی حج؟ حالا صلاحیتش را داری. دستش را گرفت به یک چشم به هم زدن او را برد کنار کعبه. آنجا نماز خواندند. امام جواد( علیه السلام ) اینگونه میتواند دست بگیرد. دوباره دستش را گرفت به یک چشم به هم زدن او را برد کربلا. دوباره آنجا هفده، هجده رکعت نماز خواندند. دوباره دستش را گرفت به یک چشم به هم زدن برد نجف. چه نوری هستند. «فَما أحْلى أسْماءَكُم وَ أكْرَمَ أنْفُسَكُمْ وَ أعْظَمَ شَأْنَكُم»[24]. خیلی غربت است که زن انسان، انسان را زهر بدهد. غربت عجیبی است. امام حسین( علیه السلام ) یک زنی دارد شیر زن مثل رباب. امام حسین( علیه السلام ) در مقابل امام جواد( علیه السلام ) از این جهت مظلوم نیست. وقتی رباب دید آن نانجیب با چوب خیزران میزد به لب و دندان آقا، رباب دوان دوان رفت سر بریده را گذاشت روی سینهاش. گفت نزن نانجیب، این لبها را پیغمبر بوسید . . .
منابع
[1]. تحف العقول، ج ۱، ص ۲۰۳
[2]. مناجاة الرّاغبين
[3]. تحریر المواعظ العددیه، ص 245
[4]. بحار الانوار، ج 23، ص233
[5]. هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللّه
[6]. دعای عرفه
[7]. بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۲۷۳
[8]. زیارت جامعۀ کبیره
[9]. سورۀ الرحمن، آیات 26 و 27
[10]. سورۀ انبیاء، بخشی از آیۀ 22
[11]. شبیه به این در: بحارالانوار، ج 2، ص۹۰
[12]. سورۀ قمر، بخشی از آیۀ 50
[13]. سورۀ بقره، بخشی از آیۀ 115
[14]. دعای ندبه
[15]. تعقیبات مشترکه بعد از نمازها
[16]. مناجاة الرّاغبين
[17]. همان
[18]. سورۀ انشراح، آیۀ 5
[19]. باباطاهر
[20]. مناجاة الرّاغبين
[21]. مناجاة الرّاغبين
[22]. همان
[23]. سورۀ روم، بخشی از آیۀ 30
[24]. زیارت جامعۀ کبیره