انقلابِ امامزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
بحث ما دربارۀ رغبت بود. رغبت یعنی انسان علاوه بر رجاء آن چیزی که به آن امید دارد را میبیند. شاید بهترین مثالِ آن این باشد که امام( رحمة الله علیه ) میفرماید: انقلاب اسلامی ایران شروع مبدأ انقلاب جهانی امامزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) است. این را انسان دارد میبیند. این امید نیست، این رغبت است؛ شوق و اشتیاق است. این عشق است. انسان دارد میبیند. این انقلاب، انقلابِ امامزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) است. شهدا را ببینید. شهدا معجزه هستند. شهدای انقلاب ما معجزه هستند. اصلاً هر کدامشان یک معجزه هستند. مثلاً شهید محسن حججی معجزه بود. شهید بهشتی یک معجزه بود. شهید رجایی، شهید باهنر، حاج قاسم سلیمانی، اینها همهشان معجزه هستند. منتها چشم میخواهد که ببیند. انسان کور نباید باشد. چشمِ دل میخواهد که اینها را ببیند. لذا این انقلاب امید نیست به اینکه ما پیروز بشویم؛ چه امیدی؟ بالاتر از امید است. یقین است. رغبت است. حق الیقین است. حقیقت حق الیقین است.
دولت فعلی و قبلی
الان شهدا دارند میروند، ما حالا اینجا نشستهایم نِق میزنیم. گرفتاری است. ما نشستهایم نِق میزنیم، شهدا دارند با تمام هستیشان میروند و میبرند. هم میروند، هم میبرند. آن وقت ما نشستهایم نِق میزنیم که چرا گران شد، چرا فلان شد. دولت انصافاً دارد خوب کار میکند. دارد زحمت میکشد. بله من هم میدانم گرانی شده؛ ولی الان این دولت به نظر من خیلی فرق دارد با دولتهای قبلی. دولتهای قبلی ذلیل بودند در مقابل آمریکا؛ ولی این دولت عزیز است. این دولت جلوی آمریکا ایستاده. دولتهای قبلی پشتیبانی میکردند. حالا إنشاءالله ناخواسته بوده و به عمد نبوده. ولی دولتهای قبلی حالا یا عمداً و بعضیهایشان به طور غیر عمد، پشتیبانی میکردند از رانتخواری و اختلاس. ولی الان دارند راه را باز میکنند. الان همین مصوبهای که دیروز مجلس در مورد وکلا داشتند، چقدر خوب بود. همین مجوز وکالت خودش شده بود رانتخواری. این مجوزها شده بود وسیلۀ رانتخواری. این دولت درستش کرد. حالا نمیگویم کامل؛ تقریبا درست کرد. خیلی این چیزها مهم است.
سختیِ راه خدا
انسان باید راه خدا ببیند. ما باید راه خدا را برویم. شهدا همه چیزشان را دادند، ما که حالا اینجا نشستهایم. آنها خط مقدم بودند، ما اینجا نشستهایم کِیفش را داریم میکنیم. اقلاً غُر نزنیم. نِق نزنیم. بله سختی هم دارد ولی عشق است. برای خدا انسان باید سختی بکشد. نه تنها سختی بکشد بلکه هستیاش را إنشاءالله بگذارد در کف دستش و بیاید. مقام معظم رهبریK در یکی از سخنرانیهایشان در ایام فتنه فرمود: من همۀ هستیام را گذاشتهام کف دستم، آمدهام وسط. راست هم میگوید. وقتی رهبر ما اینگونه است ما هم باید همین کار را بکنیم. ما هم باید هستیمان را بگذاریم وسط. بعضیها با هواهای نفسانی و شهوات مدام شک و تردید دارند. بریز دور. شهوات و هواهای نفسانی را بگذار زیر پایت و لگدش کن. حاج قاسم سلیمانی آمد وسط میدان.
با قدرت
ورزش میخواهی بکنی با تمام قدرت بیا. نترس. یک مقدار که ورزش میکند [میگوید] آخ کمرم، پایم، زانویم! اصلاً بگو عملش کنند. بکنند. سکته بکنیم، خب بکنیم.(خنده). وقتی انسان قرار است سکته بکند خب بکند. من نمیگویم شما سکته کنید. إنشاءالله هزار ساله بشوید و مثل خورشید بدرخشید. ولی میخواهم بگویم چرا ما شُل کار کنیم؟ همه چیزمان را با قدرت انجام دهیم. درس میخواهد بخواند، مدام میگوید سرم درد میکند، بچهام اینجوری است، پسرم، دخترم، زنم. بابا بیا جلو. با قدرت بیا جلو. یکپارچه کن خودت را. خیلی از بزرگوارانی که مشکل دارند، مشکلاتشان با این حل میشود که با تمام قدرت بیایند وسط. چون ما نصفه میآییم وسط، برای همین مدام در شک و تردید هستیم. ولی اگر انسان با تمام قدرت بیاید وسط، طوری نمیشود. در عبادت هم همینطور است. در عبادت هم شُل میآییم وسط. این دستورالعمل 24 مادهای که حقیر دارم به هر کسی میدهم میگوید اوه! [چقدر سخت است]. حالا انگار میخواهد کوه بکند. چیز خاصی هم ندارد. بیشترش خوش اخلاقی و صدقه و مجلس اهلبیت( علیهم السلام ) و اینها است. یک چند تا عاشورا و جامعۀ کبیره و … هم دارد. کاری ندارد.
عبادت را سخت گرفتهایم
آنقدر عبادت را سخت گرفتهایم به خودمان که این دَه رکعت نماز شب برایمان شده مثل کوه. یا مثلاً روزه گرفتن کاری ندارد. به جای آن صدقه بده. ثوابش بالاتر است. یک خورده دست میکنی در جیبِ مبارک. یا خواندن یک نماز دو رکعتی با صد قل هوالله که بخوانی از صدقه هم بالاتر است. هم از روزه بالاتر است هم از صدقه. دو رکعت نماز با صد تا قل هوالله. در هر رکعت پنجاه تا قل هوالله. هم از روزه بالاتر است، هم از صدقه. هم صدقه بده و هم آن نماز را بخوان، هر وقت هم توانستی روزه بگیر. بالاخره خدا راه را باز کرده. کاری ندارد اینها. عبادت را سخت نکنید به خودتان. چنان نماز را به خودش سخت کرده. دولا و راست شدن که دیگر کاری ندارد! نماز مستحبی هم راحت است. اولاً قل هوالله لازم نیست. گرچه بخوانید به نظر من. ولی نماز مستحبی قل هوالله نمیخواهد. حتی در یک روایتی دیدم به جای حمد سه تا الله اکبر بخوانید کافی است. ولی حالا چرا سه تا الله اکبر بگویی، حمد را حداقل بخوانید. آیت الله مظاهری حتی در نمازهای واجب میگوید در سجده و رکوع گفتنِ یک سبحان الله کافی است. خم و راست شدنش هم که دیگر کاری ندارد. به نظر من به جای 34 رکعت، 50 رکعت بخوان. برای اینکه بزنید در دهن شیطان. کل نافلهها 34 رکعت است. علامت مؤمن پنج تا است. یکی هم نافلهها است. وقتی به این راحتی انسان را جزء مؤمن حساب میکنند، خب انجام این کارها کاری ندارد. خدا چقدر ریخته ثوابها را. سخت کردیم به خودمان. اگر نماز خواندن سختتان است، من اگر جای شما باشم یک چله میگیرم، هم ظهر 34 رکعت بخوان، هم شب، هم سحر. که دیگر حال نَفْست را جا بیاوری. بزن توی دهن نَفْست. شهدا اینگونه میرفتند وسط؛ با تمام هستیشان. با شُل بودن و گفتنِ آخ پام، آخ کمرم. این که نشد کار. البته اینها را در صورتی که توان دارید انجام بدهید. بالاخره برای کسانی که نمیتوانند کمکم انجام بدهند. مدارا کنید با خودتان. اشکال ندارد، کمکم بروید بالا. یادش بهخیر در جبهه آنهایی که میرفتند جبهه، خیلیهایشان میگفتند الله اکبر یا علی میرفتند جلو. بالاخره یک چیزی میشد. یا میخوردند یا میزدند. باید رفت جلو با قدرت. الان بحث ما همین است.
همت و اراده
بحث ما در مورد همت و اراده بود. آن خواهرانی که صحبت میکنند یک خورده اراده کنند. بس است چقدر حرف میزنید! مگر اینجا چقدر سخنران میخواهد؟ (مزاح، خنده). یک خورده اراده داشته باشید و حرف نزنید. یک ساعت حرف نزنید. تمرین خوبی است. بحث ما دربارۀ اراده است. امیرالمؤمنین( علیه السلام ) میفرمایند: هر کسی تمام تلاشش را به کار ببرد، هر آرزویی داشته باشد به آن میرسد. حضرت عباسی تمام تلاشش را به کار ببر و تنبلی نکند. هر چیزی که در دلت است، دیگر شک نکن. این وعدۀ مولا امیرالمؤمنین( علیه السلام ) است. وعدۀ مولا خُلف نمیشود. من اگر وعده بدهم الکی است ولی امیرالمؤمنین( علیه السلام ) وعده داده. میگوید هر کسی تمام تلاشش را بکند، عشقت، آن تَه قلبت چیست؟ از خدا چه میخواهی؟ یقیناً به آن میرسی. از این قشنگتر؟ چرا دیگر شک میکنید؟ به جای اینکه شک کنید که خدایا- بعضیها خیلی وسواس دارند که من شهید میشوم، نمیشوم. به قلبت نگاه کن اگر دوست داری، میشوی. ولی تلاش کن. زحمت بکش. شهدا هر کدامشان یک درجهای داشتند. اگر شهید هم میخواهید بشوید، شهدای بزرگ را هدف بگیرید که اقلاً آن کوچکهایش بشوید. عالِمی به پسرش گفت که چه میخواهی بشوی؟ گفت مثل شما میخواهم بشوم. گفت پس هیچی نمیشوی. من میخواستم امیرالمؤمنین( علیه السلام ) بشوم این شدم. تو میخواهی من بشوی هیچی نمیشوی. لذا اگر میخواهید شهید هم بشوید آن قله را هدف بگیرید که اقلاً پایینتر یک چیزی به شما بدهند. ما بیشتر اسیر شک و تردید و غُرغُر و نِق نِق هستیم. بلندشو کار کن. زحمت بکش. در عبادت، در علم، در کار، در تقوا. در همه چیز. راه که معلوم است.
شجاعت و ارادۀ قوی
امیرالمؤمین( علیه السلام ) چگونه شجاع شده بود؟ الان رمزش را میگوید. امیرالمؤمنین( علیه السلام ) زرهاش پشت نداشت. فرمود اگر تمام دنیا به من حمله کنند من پشت نمیکنم. ببینید چه بوده. حالا سِرّ آن چه بوده؟ «قَدْرُ (شُجاعَتُه) الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه»[1]؛ میخواهی شجاع بشوی، ارداهات را قوی کن. دلیل اینکه میبینید ترسو هستید بهخاطر این است که ارادهتان ضعیف است. یک نکتۀ مهم اینکه ما بارها خدا به ما نشان داده چطور برویم. ولی یادمان میرود. غفلت داریم. خب بابا تفکر کن. ببین چگونه رفتی. چگونه رسیدی. چگونه قوی شدی. چگونه ارادهات قوی شد. چگونه شجاعت پیدا کردی. خب همان را دوباره تکرار کن. خب کاری ندارد. غفلت را بگذار کنار. ریشۀ تمام بدبختیها غفلت است. و الّا خدا به همه نشان داده. «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَة»[2]. بصیر است. میفهمد. منتها عمل نمیکند. خب عمل کن. کاری ندارد. یکی از اسرارش دوستان و اساتید قوی است. اگر دوستان و اساتیدت، رفقای راهت قوی باشند شما هم قوی میشوید. این خیلی مهم است.
همت بلند را ازکجا بیاوریم؟
مورد هجدهم نکتۀ خوبی را میخواهد بفرماید. سؤال؛ این همت بلند را از کجا بیاوریم؟ شما میگویید همتتان بلند باشد ولی من همتم ضعیف است، ارادهام ضعیف است. این را از کجا بیاوریم؟ میفرماید: «اَلْحِلْمُ وَالاَنَاةُ تَوْأَمَانِ يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّة»[3]. نشانۀ عُلُو همت چیست؟ دو تا چیز حلم و اَنات. اَنات یعنی تفکر کنی و حرف بزنی؛ با عجله کار نکنی. ما معمولاً با عجله کار میکنیم. این دو کار نشانۀ عُلُو همت است. یعنی اگر میخواهی عُلُو همت داشته باشی این دو تا چیز را تقویت کن؛ یک، حلم. حلم یعنی چه؟ حلم یعنی تا زنت میآید میگوید چرا پول کم آوردی؟ بزن توی دهنش! این میشود حلم. (مزاح). حلم یعنی سعۀ صدر داشته باشی. با خانومت خوب برخورد کنی. خوش اخلاق باشی. نگویی این خانوم من اینجوری و آنجوری است. یا خانم بگوید شوهرم فلان است. هزار تا برایش صفات بد درست کنی. حلم یعنی سعۀ صدر داشته باشی. اینگونه بگو. بگو این شوهر من، این همسر من، این خانم من، حتماً بهترین همسری است که برای من قرار داده. خدا بالاخره در و تخته را به هم خوب جفت میکند. این بهترین چیزی است که میشده. باور کنید همین است معمولاً. همه چیز خوب است، ما کج و معوج میبینیم. میگوید این چه پدر و مادری است که خدا نصیب من کرده، اصلاً نگذاشتند پیشرفت کنم! بابا این چه حرفی است آخر. چه فکری هست که میکنی. همینکه پدر و مادر ما محبت اهلبیت( علیهم السلام ) هستند و ما را عاشق اهلبیت( علیهم السلام ) کردند، اگر یک میلیارد سال تشکر کنیم از آنها به خدا کم است. خوبیهایشان را ببینید. بعد حلم داشته باشید. سعۀ صدر داشته باشید. در مقابل فرزندتان. در مقابل استادتان. در مقابل پدر، مادر و دوستانتان.
خوش اخلاقی
حلم نتیجۀ خوش اخلاقی است. سعی کنید خودتان را عادت بدهید به خوش اخلاقی. خوش اخلاقی اعصاب را قوی میکند. اینهایی که بد اخلاق هستند اعصابشان ضعیف میشود، حلمشان هم از بین میرود. حلم یعی کظم غیظ. اگر خوش اخلاقی باشید، اصلاً عصبانی نمیشوید؛ حلمتان هم زیاد میشود. خودمان را عادت بدهیم. اگر نداری، تمرین کن. تمرین که میتوانیم بکنیم. خوش اخلاقی را تمرین کنیم. این خیلی مهم است. خدا خیر بدهد به کسانی که فیلم امامرضا( علیه السلام ) را ساختند. انسان هر چقدر میبیند خسته نمیشود. انصافاً فیلم خوبی ساختهاند. گرچه حالا به جای تکرار فیلمهای قشنگ جدید میساختند؛ ولی حالا تکراری هم بد نیست. آقا را آمدند شهید کنند ولی آقا بخشیدشان. در روایت دارد امام کاظم( علیه السلام ) را یکی از عموهایش میخواست شهید کند. میخواست برود پیش خلیفه سعایت[4] او را بکند. آقا فرمودند: نرو و در خون من شریک نشو. گوش نداد. بار سفر را بست برود پیش خلیفه سخنچینی کند دربارۀ امام کاظم( علیه السلام ). حضرت وقتی آمد خداحافظی، دویست دینار طلا به او داد. ما باشیم چه کار میکنیم؟ یک دست کتکتش میزنیم! ولی امام کاظم( علیه السلام ) دویست دینار طلا به او داد. میدانید برای چه؟ برای اینکه به خاطر پول نرود دچار قتل بشود. چشم و دلش سیر بشود. دست به این قتل نزند. این است که دربارۀ امام کاظم( علیه السلام ) میگویند «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظ»[5]. آنوقت ما چگونه هستیم، امام کاظم( علیه السلام ) چگونه بودند. من نمیگویم ما میتوانیم مثل امام کاظم( علیه السلام ) شویم. ما مثل امام کاظم( علیه السلام ) نمیتوانیم بشویم. ولی بالاخره میتوانیم خوش اخلاق باشیم. یک مقداری حلیم باشیم. ما زنمان که آنگونه نیست که قاتل و جنایتکار باشد. یا زن که شوهرش قاتل و جنایتکار و شمر نیست. گرچه به همدیگر میگوییم این شمر است. ولی نیست. به خدا قسم نیست. اینها همه محب هستند. اینها همه عشق هستند. چه مردش و چه زنش. اینها همه نور هستند. اینها همه برکت هستند. رحمت هستند. حلم داشته باشیم. حلم سبب ارادۀ قوی میشود؛ ضعف اراده را برطرف میکند.
اَنات / عزم و تصمیم / جماعت
دوم اَنات. اَنات یعنی تفکر کردن در هر کاری. «اَلتَّفَكُّرُ فِي اَلْخَيْرِ يَدْعُو إِلَى اَلْعَمَلِ بِه»[6]. تفکر شما را میکشاند هم به کار خیر و هم به عمل به آن. یعنی اراده را قوی میکند. تفکر، اراده را قوی میکند. چرا؟ چون ما معمولاً وقتی میخواهیم یک کاری بکنیم اسبابش را در نظر نمیگیریم. برای همین هم ضعیف هستیم در آن کار. مثلاً طرف تریاکی است، میخواهد تریاک را ترک کند، در نظر نمیگیرد چگونه ترک کند. اراده میکند، مثلاً میرود کمپ ترک میکند. دوباره میآید بیرون. دوباره میرود پیش همان رفقایش. دوباره تریاکی میشود. خب ترک یک اسبابی دارد. هر کاری که میخواهی بکنی یک اسبابی دارد. تفکر سبب میشود آن کار را با اسبابش انجام بدهید. مثلاً صد بار تصمیم میگیرد درس بخواند، باز رها میکند. صد بار تصمیم میگیرد نماز بخواند، باز رها میکند. چرا؟ چون با اسبابش و با تفکر نیست. میگوید حالش را ندارم. خودت را برسان به جماعت. راهِ نماز خوان شدن این است که خودت را به جماعت برسانی. راهِ هر چیزی جماعت است. در هر چیزی به هر نقطۀ اعلی میخواهید برسید، به هر هدف اعلی میخواهید برسید راهش جماعت است. مستحب است قبل از همه بیایی مسجد و بعد از همه از مسجد خارج بشوی. اَنات خوبیاش به این است که سبب میشود آن کاری را که میخواهی انجام بدهی با اسبابش انجام بدهی. میگوید من خودم ورزش میکنم. تو شِکر خوردی! تو چطور میتوانی خودت ورزش کنی. باید بروی باشگاه. ده پانزده نفر بشوید. بالاخره یک جایی باید بروی. خودت تنهایی که نمیتوانی. شیطان مدام به تو میگوید باشد حال از فردا. حتماً از هفتۀ آینده. از ماه آینده. تفکر خیلی مهم است. اَنات یعنی هر کاری را با تأمل، با درنگ، با تفکر و با توجه به اسبابش انجام بدهید. آن کار را یقینی میکند.
همت ضعیف
نوزده اسمِ «بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ» است. «مَن صَغُرَت هِمَّتُهُ بَطَلَت فَضيلَتُه»[7]؛ کسی که همتش ضعیف باشد، این طرفش را هم نگاه کن، تمام فضائلش از بین میرود. کسانی که همتشان ضعیف است هیچ فضیلتی نمیتوانند کسب کنند. در درس، میافتند. آنهایی که همتشان ضعیف است در درس هیچ چیزی نمیشوند. در کار، هیچ چیزی نمیشوند. شش ماه میرود سراغ این کار، شش ماه میرود سراغ آن کار. دوباره رها میکند. دوباره میرود سراغ آن کار. رها میکند. « بَطَلَت فَضيلَتُه». در ورزش هیچ چیزی نمیشود. این ورزش را رها میکند میرود سراغ آن یکی. آن یکی را رها میکند میورد سراغ دیگری. آخرش هم رها میکند و هیچ چیزی هم نمیشود. «مَن صَغُرَت هِمَّتُهُ بَطَلَت فَضيلَتُه»؛ کسی که ارادهاش ضعیف باشد تمام فضائل الهی را از دست میدهد.
فضائل امام( رحمة الله علیه )
امام( رحمة الله علیه ) تمام فضائل را داشت. چه ارادهای داشت. ارادهای که امام( رحمة الله علیه ) داشت مثل کوه بود. ارادۀ امام( رحمة الله علیه ) را اینگونه میشود فهمید. سال 42 که شاه با تمام قدرت حاکم بود، آمریکا حاکم بود، انگلیس در ایران حاکم بود، شوروی ابرقدرت بود، گاز ایران را میبرد، حاکم بود. امام( رحمة الله علیه ) یک نفره بلند شد قیام کرد. حتی علما هم آنطور که باید کمکش نکردند. خیلی کم. ولی او یک نفره بلند شد. گفتند آقا اینکه این همه داد و بیداد میکنی سربازهایت کجا هستند؟ فرمود: در گهوارهاند! ببینید چه ارادهای داشته. به همه چیز هم رسید. تمام دنیا را عوض کرد. راهِ دنیا را عوض کرد. ارادۀ قوی داشت. برای ما هم میشود. مگر امام( رحمة الله علیه ) که بود. امام( رحمة الله علیه ) هم وقتی به دنیا آمد، به قول امیرالمؤمنین( علیه السلام ) یک تکه گوشت لخم یا لخت بود. من و شما هم وقتی که به دنیا آمدیم یک تکه گوشت سرخ بودیم. خب حالا که امام گوشت سرخ بود، و شد، برای ما هم میشود. فرق نمیکند. هرچه به ایشان دادند به ما هم دادند. ما پدر مثل امام نداریم؟ اتفاقاً شما پدرت از امام بالاتر است. پدر همۀ ما امیرالمؤمنین( علیه السلام ) است. بله پدر امام فخرالمجتهدین بود ولی پدر شما فخر الانبیاء است. مادر امام سادات بود، چه طهارتی دشات. مادر ما حضرت زهرا( سلام الله علیها ) است. چه سید باشی چه نباشی. حضرت زهرا( سلام الله علیها ) ام المؤمنین است. به خدا قسم صد موقف قیامت میآید دست ما را میگیرد. مادر ما است. هستی ما است. جان ما است. عشق ما است. چه کسی است که بگوید نداریم. خدا همه چیز به ما داده. گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست. خودمان تنبلی میکنیم. خب تنبلی نکن. هی غرولند میکند. نقنق میکند. بر گردیم سر اول بحثمان که نقنق و غُرغُر بود. خب بلندشو تلاش کن. زحمت بکش. یک روزه که کار درست نمیشود. برنامه ریزی کن بلند مدت. إنشاءالله همه چیز درست میشود.
توسل
اما امشب توسلمان به حضرت قمر بنی هاشم( علیه السلام ) است. ارادۀ قمر بنی هاشم( علیه السلام ) خیلی عجیب بوده. ده هزار سپاه به زانو نشستند تیر اندازی کردند به آقا. میخواست آب بیاورد برای بچهها. دَه هزار سپاه نشستند. آقا یک ذرهای خم به ابرو نیاورد. پدرش علی( علیه السلام ) است. ببینید چه ارادهای داشته. حضرت اباالفضل( علیه السلام ) چند بار رفت آب بیاورد. بیجهت که به او نمیگویند سقا. کسی نمیتوانست جلویش بایستد. منتها اینها دستور داشتند به اینکه دیگر تسلیم بشوند. دستور داشتند. دستور داشتند به اینکه شهید بشوند. چون میخواستند ما را دستگیری کنند. و الا اگر قرار بود همان موقع حضرت اباالفضل( علیه السلام ) ترتیب همه را میداد. این را یقین داشته باشید. الان در طول 1380 سال حضرت قمر بنی هاشم( علیه السلام ) چقدر حاجت داده. ما از قدیم هیئت داشتیم. شما هم دارید. وجوهات و هدایایی که برای حضرت اباالفضل( علیه السلام ) میآوردند از خود امام حسین( علیه السلام ) هم بیشتر بود. ما برای شبهای دیگر معمولاً غذا نداشتیم. از حضرت اباالفضل( علیه السلام ) میدادیم. معلوم میشود واقعاً سقا است. از حضرت اباالفضل( علیه السلام ) بچهها اجازه میگرفتند میدادیم شبهای دیگر. چون زیادی میآوردند. این میگفت من میخواهم شب تاسوعا بدهم، آن یکی میگفت من میخواهم شب تاسوعا بدهم. همه میخواستند شب تاسوعا نذری بدهند. ببینید این قمر بنی هاشم( علیه السلام ) چیست. ارمنیها میآیند دخیل میبندند به حضرت اباالفضل( علیه السلام ) . . .
منابع
[1]. نهج البلاغه، حکمت 47
[2]. سورۀ قیامه، آیۀ 14
[3]. نهج البلاغه، حکمت 460
[4]. سخنچینی، بدگویی
[5]. سورۀ آل عمران، بخشی از آیۀ 134
[6]. مجموعة ورّام، ج ۱، ص ۲۵۱
[7]. غرر الحکم، ج 1، ص 592