بسم الله الرحمن الرحیم
«اخلاق 7 آبان ماه 1404»
برادران، خواهران، سروران عزیز بحث ما در مورد چی بود؟ در مورد تسلیم بود؛ سه درجه اول از درجه اول تسلیم عرض شد. الان رسیدیم به سه درجه دوم از درجه دوم. درجه اول از درجه دوم [عبارت است از]: «تسلیم العلم الی الحال» ببینید برادرا، خواهرا، دین اسلام بسیار لطیفه. خیلی مهمه برادرا، خواهرا، این واقعاً معجزه است خدا رو رحمت کنه این علمایی که اینا رو گفتن به ما. تسلیم العلم الا الحال. اولاً یک بابا آدم باید بره دنبال علم. خانم یا آقایی زنگ زده بود، میگه میخوام برم فلان دعا نویس شمال، بچم مریضه دعا بنویسه حالش خوب بشه. گفتم میخوای بری برو ولی اگه جن زده شد و حالش بدتر شد دیگه گردن من نیست. بابا جون اون علم نداره. بعد هم چقدر پول میگیرن؟ برای کی دارن کار میکنن؟ حالا نمیگم آدمای بدی ان انشالله خوبن. ولی برادرا «اَلْمُسْتَأْكِلُ بِدِينِه» [یعنی] کسی که از دینش پول بخوره، جاش تو جهنمه! یه بزرگواری که خیلی پیرمرد خوب و محترمیه و فرزندش هم نماینده مجلس هست، دیروز اومده بود به من میگفت حاج آقا این روحانی ها برای سخنرانیشون چرا پول میگیرن؟ یعنی چی؟ اینا پول پرستن و فلان!! گفتم بابا اولاً کی گفته همشون میگیرن؟ خیلی هاشون نمیگیرن. این اولاً، ثانیا این بیچاره ها شما برو ببین [حقوق] ماهیانه زندگیشون قد یه کارگر در میاد! چقدر درس خونده؟ برادرا معمولاً [کم کم] روحانی ها ۲۰ سال، ۳۰ سال درس خوندن… بعد مثلاً میره سخنرانی یه پولی بهش میدن، بنده خدا اونم اولش میگه نه و فلان… بعد بهش میدن. حالا اومده اعتراض میکنه میگه چرا به [روحانیون] پول میدن؟ بابا جون برید ببینید آدمای بی سواد چه پولایی در میارن! برج درست میکنن، ماشین آنچنانی! آقا دوکون و دکه درست میکنن! ماشین آنچنانی خونه آنچنانی با چی؟! با بی سوادی!! آقا خیلی هاشون این دعا هایی که میارن یه نگاه کنید اعرابش غلطه! این اصلا غلط نوشته آیه قرآنو. مثل این آقای پزشکیان آیات قرآن رو میخونه یا نهج البلاغه رو میخونه، همه اعرابش غلطه. نحو و صرف بلد نیست. البته مرد خوبی هست، ما پشتیبانی اش میکنیم ولی خب غلط میخونه دیگه. بالاخره هر کاری متخصص میخواد بابا جان. میگه «تسلیم العلم» یعنی از علم باید بری بالاتر. برادرا و خواهرا دقت کنید؛ آقایون صوفیه میگن علم چرا؟ با خدا راز و نیاز کن، خدا بهت همه چی میده! میشه چنین چیزی؟ یه نفر به من نشون بدید که با خدا راز و نیاز کرده باشه و خدا همه چیز بهش داده باشه! [بعضی ها] میگن پیغمبر! به خدا قسم، پیغمبر هم استاد داشت. پدرش استادش بود. جدش استادش بود. خود ائمه ما استاد داشتن. حضرت علی برای امام حسین استاد قرآن گرفت و بعد فرمود من جا دارد که استاد قرآن امام حسینم را با جواهر دهانشو پر کنم. بابا ائمه ما هم درس میگرفتن. [البته]خودشون میگن. ائمه ما پنج طریق داشتن برای علم؛ یکی از جبرئیل، یکی از خود خدا،از راه استاد، از راه پدرشون، پنجم از راه تعلیم و تعلم. پنج تا کار میخواد. مگه میشه بدون تخصص؟ برادرا شما ببینید این نخبه های ما را… خدا حفظشون کنه… خدا رو شکر به این نظام. آقا این نخبه های ما چه معجزه ای [هستند.] خدا رحمتش کنه حاج زاده رو. کاش اینجور نخبه ها رو میاوردن رئیس جمهور میکردن. اینجور نخبه ها رو بیان رئیس جمهور کنن، همه خونه دار میشن، باور کنید. این حاج زاده معجزه کرد. برادرا این جنگ ۱۲ روزه یه نعمت بزرگی برای ما بود. میدونید چرا؟ چون اولاً در حالی به ما حمله کردن ما داشتیم مذاکره میکردیم. همه دیدن [کی] تجاوز کرد و قاتل و جنایتکار کیه؟ آمریکا، اسرائیل. همه دنیا دیدن که بابا ما داریم مذاکره میکنیم، این ملعون ها حمله کردن و رسوا شدن.. این اول؛ دومین خوبیش برای ما چی بود؟ این بود همه دنیا دیدن که بابا آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند؛ نخبه های ما در عرض ۱۲ روز پوزه آمریکا، ناتو، تمام سران عرب و…که دست به دست هم داده بودند را به خاک مالیدند. حاجی زاده های ما… جانم فدای این حاج زاده ها… در عرض ۱۲ روز سرنگونشون کردن، دستشون رو بردن بالا بیشرف ها. خدا رو شکر به این سپاه، خدا رو شکر به این ارتش، خدا رو شکر به این بسیج… الحمدلله الحمدلله الحمدلله. یادش بخیر برادرا من از اون اولی که بسیج تشکیل شد، جز بسیج شدم. از اولی که بسیج اینجا [مسجد باب الحوائج] یه اتاقی داشتن … مال بسیج بود، ولی هیئت امناء ما خدا رحمتشون کنه کلید نمیدادن بهشون! یه اتاق کوچولو مثلا قد این فرشه. یه اتاق کوچولویی بود.. بعد چی شد؟ شکر خدا زیر زمین مسجد رو که بعضیا گرفته بودن و… شکر خدا گرفتیم از دستشون؛ هیئت امناء ما گفتن که آقا میوه فروشی رو بندازیم؛ یکی عده دیگه شون گفتن که دندون پزشکی راه اندازی کنیم؛ من گفتم فقط مال بسیج… کانون فرهنگی و بسیج… گفتن حاج آقا پولشو از کجا بیاریم؟ گفتم خدا میرسونه… الان زیر زمین ما از اون موقع تا حالا برای بسیج و کانون فرهنگی هست و بچه های شما میان داخلش چیزی یاد میگیرن… خدا این بسیجی هامون رو حفظ کنه؛ سلامتی این بسیجی های این مسجد و همه بسیجی های عالم [الان دیگه بسیج آمریکا هم درست شده بسیج پاریس هم درست شده] سلامتی و موفقیتشون و ان شاءالله مثل خورشید بدرخشند، ان شاءالله اسرائیل رو نابود کنن صلوات بر محمد و آل محمد. ما عاشق بسیجمونیم، ما عاشق سپاهمونیم. ما عاشق ارتشمونیم. ما عشق داریم به اینها. حاج قاسم سلیمانی کل منطقه رو پاکسازی کرد. یه تنه ماءشالله آمریکا رو زد زمین. این جنگ ۱۲ روزه یه خوبی سومی که داشت نشون داد که دشمنان هیچ غلطی نتونستن بکنند [در مقابل] نخبه های موشکی ما.. تازه ما حالا [سلاح]هسته ای رو به کار ننداختیم؛ آقا اجازه نمیده… اگه آقا فرمان بده بخواد [سلاح] هسته ایران راه بیفته که دیگه اصلا نابود میشن. ما گوش به فرمان ولایتیم. خدا رو شکر میکنیم برای آقایی به این عظمت. بعد نکته چهارمی که خوب شد میدونید چی بود؟ ما بالاخره ببینید برادر خواهر ما موشک زیاد داشتیم، ولی اینا رو آزمایش نکرده بودیم. بالاخره [باید] آزمایش میکردیم رو سر یه نفر. خودشون اومدن آزمایش کردیم. چقدر خوب شد. بالاخره یه نفر باید میومد آزمایش میکردیم. خدا چقدر خوبه برادرا… خدا چقدر نوره… خدا چقدر رحمته… خواهرا برادر چه خدایی داریم، چه خدایی داریم… الحمدلله اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک. خدایا شکر این همه نعمت به ما دادی. ما رو جهانی کردی، ملت ما رو جهانی کردی، ملت ما رو توحیدی کردی… الحمدلله. داشتم چی عرض میکردم؟ ببینید برادر درجه اول از درجه دوم تسلیم میگه «تسلیم العلم الی الحال»؛ این علم را اول باید به من بدهند، تا من تسلیمش کنم.. صوفیه میگه [بعضی از صوفی ها، نمیگم همشون، انشالله که اینطور نیستند] با خدا راز و نیاز کن و تهذیب نفس کن بعد خدا بهت علم میده! کو؟ کی؟ گفتم یه نفر نمی بینم خدا بهش علم داده باشه با تهذیب نفس! بله علم لدنی میدن… منم اعتقاد دارم به علم لدنی؛ ولی به شرطی که در روز بیای درس بخونی، درس بدی و زحمت بکشی…؛ شب هم عبادت کن؛ هر سخن جایی و هر نکته مقامی داره… هر چیزی جای خودش. نمیشه همه اش آدم عبادت کنه، خدا از بالا پول بریزه، آدم بشینه تو خونه بگه خدایا هی پول بریز از بالا! صوفیه بعضیاشون اینجوری میگن؛ میگن ما اهل توکل [هستیم]هرچی خدا رسوند، رسوند. نرسوند هم باید گرسنگی بکشیم! چه حرفی آخه؟ خدا فرموده از شما حرکت از خدا برکت؛ اینم آیه اش: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» حالا کشکول میگیرن، میرن گدایی! به نظر من این کار خوبی نیست. برادرا امامای ما خرج کل شهر رو میدادن؛ اینو میگن مؤمن.. مؤمن این نیست، [مؤمن] یعنی کسی که کَل بر جامعه نباشه. مؤمن باید زحمت بکشه، مؤمن باید تلاش کنه، مؤمن باید نوکری کنه. الحمدلله برادرا خواهرا علمای ما عموما من باهاشون [ارتباط دارم] و دیگه خب ما اینجا حوزه داریم، الحمدلله همشون کار میکنن زحمت میکشن و _ حالا داخل هر قشری دزد هم هست، اونها روحانی نیستن، اونا دزدن! لباس روحانیت رو دزدیدن _ ببینید ما الان حوزه مون طبقات منفی سه و منفی چهارش راه افتاده، نه رایانه داریم، نه میز داریم، نه صندلی داریم… شکر خدا الحمدلله. من رفتم وزارت نیرو گفتم آقا به ما میز و صندلی و… بدهید، گفتن ما طبق قانون به آموزش و پرورش و مدرسه ها میدیم، ولی به حوزه ها نمیتونیم بدیم. گفتم عجب مگه ما گبریم! مگه ما کافریم. چرا نمی دید؟ میخوام بگم آقا قشر روحانیت واقعا مظلومه… برادرا خواهرا خدا رو شکر میکنیم به این مظلومیت؛ ما نیازی به کسی نداریم، ندادن [که] ندادن، ما وظیفه مون رو میریم میگیم. ندادن هم میدونم خدا تا حالا رسونده… الحمدلله هیچ کس هم پشتیبانی ما رو نکرده، جز خدا و امام زمان(عج) و ولی فقیه و راه خدا… و خدا رسونده واقعا. ولی مسئله اینجاست که روحانیت الحمدلله قشر خوبین. الان ببینید طلبه ها کدومشون خونه دارن؟ مگه ارث پدری بهشون رسیده باشه بنده های خدا… برادرا خواهرا من زمان شاه بودم، ساواکی ها نمیدونید چه خونه هایی داشتن! اوه چه خونه هایی، دیوارهای بزرگ، حیات های بزرگ… یک زندگی هایی داشتن! ما بودیم دیگه … ۱۷ سال عمر من زمان شاه بوده بدبختانه؛ ولی الان الحمدلله قشر روحانیت مردمیه، خدمتگزاریم، ما عاشق مردم مونیم، ما نوکر مردمیم، خدمتگزار مردمیم الحمدلله… شکر میکنیم خدا رو… چی داشتم عرض میکردم؟ آدم باید درس بخونه، باید زحمت بکشه، یعنی چی از آسمون تو خونه آقا پول بریزن پایین!؟ نخیر… تازه حالا من یه اعتراضی هم بکنم؛ من از دولت آقای پزشکیان خواهش میکنم؛ آخه [این چه وضع هست در آموزش و پرورش] الان طلبه های ما میرن تو مدرسه کار میکنن،پول کرایه شون هم نمیدن!! بابا اینا دارن برای خدا کار می کنن، یه حقوق معلمی بهشون بدید. آی مجلس محترم، آی مجلس عزیز، آی دولت عزیز وقتی ما طلبه هامون رو میفرستیم توی مدرسه ها، وظیفه مون هم هست – جوونای ما چه جوونای نورانی چه جوونای خوب چه جوونای مؤمن- خب میفرستیمشون تو مدرسه ها، چقدر بهشون میدن؟ ماهی چهار میلیون تومن! پول کرایه شون میشه آخه؟! بیچاره بنده خدا … الان ما خودمون حقوق بهشون میدیم، اینم خدا میرسونه… باید کار کرد، باید زحمت کشید… ولی باید دولت و مجلس هم بالاخره رو حساب کار بکنند. به هر صورت؛ چی داشتم عرض میکردم؟ «تسلیم العلم» برادرا خواهرا دنبال بیسواد نرید. دکتر بیسواد نرید. پزشک بیسواد میخواید چیکار کنید؟ نمیدونم دعا نویس بیسواد نرید! حالا خدایی نکرده نمیخوام نون کسی رو آجر کنم، ولی من باشم زندگی زن و بچه ام را دست دعا نویس نمیدم. مگه بیکارم! اول علم اول، باید بریم دنبال کسب علم. ما باید در فقه مجتهد بشیم، در اصول مجتهد بشیم، در فلسفه مجتهد بشیم، در عرفان مجتهد بشیم، در فیزیک، در شیمی، در ریاضی و در همه چیز باید مجتهد بشیم… و این شهر علم[حوزه علمیه جدید در حال ساخت] را ما برای این هدف درست کردیم انشاءالله. انشاءالله ۱۲ طبقش درست بشه و انشاءالله پزشکی و مهندسی و انشاءالله تمام شاخههای علوم داخلش تدریس بشه و جهانی بشه هر چی زودتر صلوات بر محمد و آل محمد. پس ما باید بریم دنبال علم، این یک. حالا ببینید چی میفرماید. «تسلیم العلم الی الحال»؛ «الی الحال» یعنی حال معنوی. بعضیا فکر میکنن یعنی علم و بذار کنار برو سراغ معنویت. میگه آقا برای من سرکتاب باز کن. بابا خدا بهت عقل داده، سرکتاب برای چی میخوای باز کنی؟ خدا بهت عقل داده. بچه ات مریضه، بیارش پیش یه عالمی برات ذکر میگه، دعا میگه، اما کنارش پزشکم ببرش. خدا به آدم عقل داده. هم ببرش پزشک و مداواش کن، هم از یه عالم خوب ذکر بگیر، سوره حمد و ذکر صلوات داشته باش… ذکرای عالی چه اشکال داره، ولی روی حساب. آقا استخاره میزنه که ازدواج بکنم یا نه؟ مگه میشه با استخاره؟ خدا استخاره رو برای این نذاشته که استخاره بکنم که ازدواج بکنم یا نه! بله برو بگرد، تحقیق کن، بعد رفت و آمد کن، تجربه کن، تفکر کن، مشورت کن. ببینید برادرا اینها همه لازمه هست. طرف میبینی یه دفعه رفت ازدواج کرد، بعد با هم دعواشون میشه. آقا حالا چه مهرهایی هم میبندن! ۵۰۰ تا نمی دونم ۱۰۰۰ تا ۳۰۰ تا ۲۰۰ تا!! چرا آخه ؟ یه چیز عرفی ببندید. بعد هم باید تحقیق بکنید، رفت و آمد بکنید، تجربه کنید، ببینید به هم میخورید، آدم خوبیه؟ نمیخواد سرتون حٌقه بازی در بیاره؟ نمیخواد گولتون بزنه خدایی نکرده؟ بعد مشورت کنید؛ جوان ها، برادرا و خواهرا با پدر مادر هاتون، با خانواده هاتون، با علما و دانشمندان مشورت کنید؛ طرف حالا پزشکی داره [یا] روانپزشکه [یا] روانکاوه.. بالاخره با [متخصصین]رشته های مختلف مشورت کنید. ببینید به درد هم میخورید یا نه؟ یقین کردید از راه عقل، تجربه، فکر، رفت و آمد یقین کردید [به هم می خورید] حالا اگه خواستید استخاره هم بزنید. اون هم پیش یه عالم خوب برید، استخاره هم بزنید هم خوبه مشکلی نداره. حالا سوال طرف رفته تمام این کارها رو کرده و یقین هم کرده خوبه. میاد استخاره میزنه پیش عالم بد میاد! چیکار کنیم اینجا؟ ببینید برادرا اینجا لازم نیست بگیم بده، اینجا چیکار میکنیم؟ اینجا معلومه یه مانعی داره، یه مانع معنوی داره. بهش بگیم آقا یه صدقه ای بده… مثلا ۴۰ شب یه دعای توسل با ۱۰۰۰ تا صلوات نذر کن دوباره استخاره میزنی سه باره استخاره میزنی؛ اگه میبینید یقینا خوبه، اگه میبینید تجربه کردید، اگه میبینید مشاور رفتید و همه چیز میگه خوبه، استخاره زدی بد اومد؛ چرا بگی نه؟ اون استخاره ای که بد میاد بخاطر اینه که یه مانعی داره، اون مانعشو میتونی برطرف کنی… با چی؟ با صدقه. یه صدقه بده فردا شب بیا…؛ چهل شب با خانمت یا نامزدت دعای توسل بخونید. من خیلیا رو دیدم [استخاره شون] بد میاد، ولی تحقیق کردن، عالی اند و به هم هم میخورن، مومن هم هستن، خوب هم هستن و به همدیگر هم میخورن.[ بنده میگم] شما چهل شب دعای توسل بخونید با صد تا صلوات یا هزار تا… استخاره میزنیم خوب میاد. میگه آقا چرا خوب اومد؟ میگم این مال اینه که اون مانعی که داشته این عمل برطرفش میکنه و شما هم که میگی از نظر عقلی، از نظر مشورتی، از نظر رفت و آمد و همچی خوبه. لذا برادرا نگاه کنید دین لطایفی داره… انسان نفس داره، ناسوت داره، مُلک داره، هیکل نورانی داره، مزاج داره، نفس داره، قلب داره، روح داره، عقل داره، سِّر داره، خَفی داره… می بینید چه مراتبی داره؟! حالا تازه خیلی هاشو نگفتم. چقدر خدا رو حسابه. کارهای خدا خیلی رو حسابه. ما هم رو حساب زندگی کنیم. خدا به آدم عقل داده، [لذا] روی عقل زندگی کنیم، قلب داده، [لذا] رو قلب زندگی کنیم… هم قلب، هم عشق، هم عقل، هم فکر… همه چی باید آدم داشته باشه. «تسلیم العلم» حالا به این علم رسیدی، می فرماید «تسلیم العلم الی الحال» این یعنی چی؟ «تسلیم العلم الی الحال» یعنی چی؟ برادرا ببینید ما دو نوع علم داریم؛ یکی علم ظاهری یکی علم چی؟ علم باطنی. اینا جفتشون خوبه، جفتشون باید باشه. حالا اگر یه دفعه به عالمی علم باطنی هم علاوه بر علم ظاهری دادند، اینجا باید از اون علم باطنی هم استفاده کنه.یعنی چی آقا؟ مثال، موسی دنبال استاد میگشت. میدونید که نصف عالم رو رفت گشت. در روایت داره اگه تمام عمرتونو بگردید یه استاد خوب پیدا کنید و دستتون رو بذاره تو دست خدا و امام زمان و دین رو بهتون یاد بده این ارزش داره. سید علی آقای قاضی میگه اگه نصف عمرتونو بگردید دنبال استاد خوب می ارزه. آقا امام جعفر صادق علیه آله تحیت و ثنا می فرماید: هلاک است، نابود میشود کسی که استاد ندارد؛ «هَلَكَ مَن لَيسَ لَهُ حكيمٌ يُرشِدُه» [لذا]کسی که حکیمی نیست که دستشو بگیره نابود میشه. خدا استاد ما آیت الله مجتهدی تهرانی رو رحمت کنه.. ان شاءالله بره زیارت ابی عبدالله علیه السلام حاجات ما رو بگیره و بیاره تو همین مجلس بهمون بده، شادی روح آیت الله مجتهدی تهرانی و همه اساتیدمون صلوات. ایشون میگفت طلبه اگه استاد نداشته باشه، نابود میشه. راست میگه روایته. راست میگه. موسی دنبال استاد میگشت. خدا رسوندش به خضر. ببینید برادرا موسی علم ظاهر داشت. علم ظاهر عالیه، آدم باید داشته باشه. خضر علم چی داشت؟ علم باطن داشت. برای همین خدا برای یه مدتی خضر رو استاد حضرت موسی قرار داد. که بهش یه چیزایی رو یاد بده و یاد هم داد؛ هزار علم به موسی یاد داد، [البته] حضرت خضر خیلی چیزا به او یاد داد. خب با هم رفتن، دیگه خودتون میدونید… ببینید مسئله چیه حالا. موسی دید خضر داره کشتی رو سوراخ میکنه. موسی گفت آقا مگه بیکاری؟! آخه مال مردم!… این علم ظاهره. علم ظاهر میگه بابا مال مردم حرمت داره، حرام است مال مردم رو غصب کنی، حرام است مال مردم رو بخوری- خدا رو شکر این بانک آینده هم الحمدلله منحله شد- مال مردم خوردن حرام است. علم ظاهر میگه مال غصبی حرام است. به خضر گفت بابا چرا داری کشتی این بیچاره ها رو خراب می کنی؟ حضرت خضر گفت مگه من نگفتم اعتراض نکن. بعدا بهش گفت ببین تو مو میبینی و من پیچش مو؛ تو ابرو و من اشارت های ابرو. بالاخره من یه چیزی میدونم که تو نمیدونی! دو پیراهن بیشتر از تو پاره کردم. علم باطنیه که خدا بهش یاد داده. گفت که آقا اینجا مَلکی هست مال مردم مستضعف رو می گیره و غصب میکنه. میخواستم این کار را بکنم که این ملکه ببینه که این کشتی به درد نمیخوره و نیاد کشتی رو ازشون بگیره، حالا این سوراخه چیزی نیست، بعدا ترمیمش میکنن. ببینید برادرا اینا جفتشون علمه. دو مرتبه از علم هست؛ نه اینکه علم رو بذاریم کنار. دقت میکنید؟ میخواد بگه دو مرتبه از علم به قولی اون روایت مبارکه از وجود مقدس امام جعفر صادق علیه السلام شمس جمال امام جعفر صادق علیه السلام صلوات؛ «وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيم»؛ بالای هر دانشمندی، یه دانشمندتری هم هست. غره نشیم به خودمون. برای چی غره بشیم به خودمون؟ ما معمولا غره میشیم به خودمون! دیگه اصلاً حرف طرفو گوش نمیدیم چی میگه. تکیه میکنیم به داشته های خودمون به غلط! این اشتباه است. تعصب و جاهلیت بسیار بسیار چیز بدیه. خضر نه اینکه علم نداشت، نه اینکه مثل صوفیه بگه آقا فقط معنویتت رو درست کن، نه علمت بالاتری داشت. دو نفری رفتن یه شهری، بعد هیچی هم بهشون ندادن _ [اینکه مثلا] مهمونشون کنن و غذاهای بهشون بدن_ بعد خضر شروع کرد به یه دیواری رو درست کردن. موسی گفت استاد اعظم عزیز دل من، عشق من کاش اقلا یه اجرت میگرفتی، حالا گرسنه و تشنه هستیم، اما تو ایستادی دیوار مردم رو درست کنی اینجا. باز خضر گفت باباجون تو مو میبینی و من پیچش مو، لابد یه حکمتی داره که من دارم این کارو میکنم. بعدا بهش گفت باباجون اینجا زیرش یه گنجی [برای] دو تا بچه است، که هنوز کودک اند و اگه من این را نساختم، گنج از دستشون میرفت. ولی اینو ساختم که اینا بعدا که بزرگ شن بیان گنجشون رو بردارن… این مال اونه. که حالا اون گنج هم ظاهراً اینجور که یادمه پول نبوده و خیلی گنج عالی بوده از کلمات دُرّ بار بوده. بالاخره منظور حقیر اینه که ببینید باز علمه. نگیم آقا طرف علم نداره! کی گفته؟ نگیم آقا من اهل علم نیستم! یعنی چی اهل علم نیستم؟ امام روح الله الموسوی الخمینی آمد؛ هم جامع ظاهر بود، هم جامع باطن. خلاصه امام اومد برای اینکه نشون بده به مردم دنیا عالمی میتواند دنیا را تغییر بدهد [که] هم علم ظاهری داشته باشد هم علم باطنی. هر دو رو داشته باشه، نه نصفه؛ اینا همدیگر رو تکمیل میکنن. بعد هم رفت چیکار کرد؟ بار سوم هم زد اون جوان رو چکار کرد؟ کشتش بیچاره رو! حضرت موسی یقه حضرت خضر رو گرفت! بابا این بنده خدا گناه نکرده بود، معصوم بود، بچه بود! برای چی کشتیش؟ حضرت خضر گفت هذا فراق و بینی و بینک؛ جدایی بین ماست و تو دیگه طاقت نیاوردی خلاصه! طاقت علم بالاتر رو نداشتی. خدا رحمتش کنه دکتر شریعتی، فلسفه رو خیلی کوبیده… لذا برادرا هیچ موقع، علم رو نکوبید. هیچ موقع علوم را نکوبید! چرا؟ چون اینا یه چیزایی میدونن. خدا رحمتش کنه امام میفرمود انکار نکنید. بالاخره عرفا علم عرفان دارن، فلاسفه علم فلسفه دارن، فقها علم فقه دارن، فیزیکدان ها علم فیزیک دارن، شیمی دان ها علم شیمی دارن، پزشک ها علم پزشکی… همه اینها همه محترمه. برادرا باید بریم بالا… طرف علم حروف و اعداد رو بلد نیست و میگه ای بابا این چیه دیگه و اینا خرافاته! بابا رفتی یاد گرفتی؟! بسم الله الرحمن الرحیم الف لام میم معنا داره؛ بسم الله الرحمن الرحیم کاف ها یا عین صاد معنا داره. در «بسم» خود «ب» معنا داره، «سین» معنا داره، «میم» معنا داره. «الباءُ» بهاء الله و «سین» سناءُ الله و «المیم» ملک الله. حالا ما چون بلد نیستیم، میگیم اینا خرافاته! خرافه چیه بابا جان؟! باید زحمت بکشیم… مراتب داره هی برو بالا، نگو نه برو یاد بگیر. پس برادرا خواهرا خوب دقت کنید این «تسلیم العلم الی الحال» به این معنا نیست که من علم رو بذارم کنار بعد وایسم به مکاشفه! اتفاقا محی الدین میگه این دنیا جای مکاشفه نیست و بیشتر برید دنبال علم. مکاشفه مال آخرته. بله مکاشفه هم حالا خوبه داشته باشید، شب داشته باشه آدم، عبادت داشته باشه، نماز شب داشته باشه… اما دنبال علوم بریم؛ هم دنبال عرفان باشیم، دنبال معرفت باشیم؛ هم علم ظاهر هم علم باطن. وارد تمام علوم إنشاءالله بشویم… تلاش کنیم و زحمت بکشیم… و این شدنیه. برادرا و خواهر یه چیزی رو حقیر دیدم، و[آن اینکه] تا شما و ما کم نیاریم خدا کم نمیاره. کمکتون میکنه باور کنید. خدا دست کسی رو رها نمیکنه. من ندیدم… من در تمام این عمری که نزدیک ۷۰ سالم هست، ندیدم خدا دست کسی رو رها کنه… رها نمیکنه. شما برید ولو روزی یه ساعت، ولو روزی دو ساعت، ولو روزی نیم ساعت، شما برید [سمت علم] ان شالله خدا کمک میکنه و یقینا در همین دنیا و هم در آخرت [به درجات بالا می رسید] خدا برکت میده بهش، زیاد میشه یواش یواش… درست میشه. [در اینجا هم] همون قضیه انگور است که امام صادق به شخصی یه دونه انگور داد، آن طرف ایستاد به شکر کردن؛ مولا بار بعدی خوشه انگورشون رو داد؛ باز آن طرف دوباره ایستاد شکر کردن، مولا بار بعد صندوق انگور رو داد… آقا چیکار کرد؟ قباله باغ رو به فرد شکرگزار داد. طرف دیگه از شدت خوشحال نتونست حرف بزنه و رفت. آقا فرمود اگه بازم شکر میکرد، باز یه چند تا باغ دیگه هم داشتم بهش میدادم. خلاصه باید موند و استقامت کرد.
امشب توسل مون به مولامون آقا ابوالفضل العباسه. برادرا از امام جعفر صادق (علیه السلام) درباره آقا ابوالفضل العباس روایت هست که حضرت؛ «دق علم دقا» علم را مثل آرد پودر کرده تو دستش. فقیه بوده حضرت ابوالفضل. چه فقیهی؟ هم علم لدنی [داشت] هم علم تعلیمی [داشت] پدرش استادش بود، امام حسن و امام حسین استادش بودند، هم مکاشفه داشته، هم علم رسمی داشته، هم علم دراستی داشته، هم علم وراثتی داشته… همه علوم رو داشته ابوالفضل… معجزه است ابوالفضل. برادرا حضرت ابوالفضل العباس معجزه است، یعنی نظیر نداره در عالم امکان، معجزه است؛ اون شاعر خیلی قشنگ میگه: «آید به جهان اگر حسین دگری…هیهات برادری چو عباس آید» واقعا آقا معجزه است حضرت ابوالفضل العباس، بی نظیر است حضرت ابوالفضل… بعد برادرا بنی هاشم همشون معجزه اند، حالا ببین قمر منیر بنی هاشم چی بوده که بین تمام این بنی هاشم ایشون رو میگن ماه شب چهاردهم… چه زیبا بوده، چه جمالی داشته، چه کمالی داشته، چه جلال و جبروتی داشته؛ برادرا آقا امیرالمومنین از زمانی که دنبال مادرش میگشت، میخواست یه یاری پیدا کنه برای حسینش… مخصوصا میگشت دنبال یه خانمی که یک مردی بیاره که پهلوان باشه، بتونه حسینشو یاری کنه و بعدش هم میدونید که حضرت ام البنین وقتی حضرت علی میاد خواستگاریش در خواب می بینه که یک ماه و چهار تا ستاره میان به دامنش… که اون وقت معبر تعبیر میکنه که از امیرالمومنین فرزندانی مثل ماه شب چهاردهم و ستاره [نصیب شما می شود.] که همین هم شد دیگه… [در کربلا]همشون شهید شدن… چه شهدایی… چه شهدایی… چه شهدایی، چه عظمتی. خدا رو شکر به این حضرت ابوالفضل العباس. برادرا خواهرها الان دیگه همه مون بچه هیأتی هستیم؛ نذرایی که برای حضرت ابوالفضل جمع میشه از تمام اهل بیت بیشتره، معمولا ما تو هیئتمون از نذرای حضرت ابوالفضل اینقدر زیاد میاد برای اهل بیت دیگه میذاریم. معمولا حضرت ابوالفضل خیلی طرفدار داره. مثلا غذای شب حضرت قاسم بن الحسن یا عبدالله بن الحسن یا اوایل دهه عاشورا -شب اول شب دوم- از نذورات حضرت ابوالفضل [استفاده می کنیم.] اصلا مثل اینکه همیشه [آقا ابوالفضل] سقاست… اتفاقا برادرا خواهرها خود امام حسین هم وقتی که دیگه خیلی طاقتش طاغ شده بود رو کرد به ابوالفضل وگفت: بابی انت و امی یا اخا یا ابوالفضل العباس فرمود پدر و مادرم فدای تو ابوالفضل؛ حسین بهش گفت پدر و مادرم فدات، چه نوریه این حضرت ابوالفضل… جانم فداش. ولی برادرا چه مادری داره از مادرش هم بگم چه مادری به به به به.وقتی که بشیر آمد مدینه…کاروان کربلا اومده بود؛ ام البنین اومد جلو، بشیر گفت ام البنین نمیدونی چه شد کربلا! خانم فرمودند که بگو ببینم از حسینم چه خبر؟ گفت ام البنین فرزندت عبدالله شهید کردند خانم گفت عبدالله من فدای حسین، بگو از حسین من چه خبر؟! ام البنین جعفر شهید کردند … یکی یکی بچه هاشو گفت، بعد باز حضرت ام البنین گفت تمام آسمان ها و زمین ها فدای حسین، بگو از حسینم چه خبر؟! اینجا بشیر گفت ام البنین دستای ابوالفضلت رو قطع کردند،فرمود دستهای ابوالفضل من فدای حسین، بگو از حسینم چه خبر؟! اینجا بود که دیگه بشیر گفت ام البنین بین دو نهر آب سر حسین تو از پشت سر با لب تشنه جدا کردن.

